منو
 صفحه های تصادفی
ابوالفضل عبیدالله بن احمد میکالی
پوشش دیواری صفحه ای
اهمیت اقتصادی قارچها
تیره پیچ اناری
حـدیث ثقلین
نقش شاپور اول و بزرگان ساسانی
رشته کاردانی تعمیر و نگهداری هواپیما
اسلام آوردن راهب در پرتو نورانیت کودک
پیکا
آنالیسم
 کاربر Online
374 کاربر online
 : تاریخ
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبير گروه تاريخ 3 ستاره ها ارسال ها: 204   در :  چهارشنبه 23 دی 1388 [11:10 ]
  نظریات متفاوت درباره کوروش بزرگ
 

بیشترین نظریات که موافق با شخصیت و منش کوروش هخامنشی ابراز شده توسط یونانیان ابراز شده که رقیب و دشمن ایرانیان بودهاند و بعد از این نظریات بود که باستانشناسان و دانشمندان اروپائی و امریکائی و شرق شناسان بزرگ جهان درباره کوروش نظریات خود را ابراز کردند. همه مورخین نوشته اند که از 27 مارس 538 قبل از میلاد به اتفاق فرزندش کمبوجیه وارد بابل شد،بزرگواری او تجلی کرد «یوهان گر تفرید هردر» (johan gofttfried herder)(1744-1803) فیلسوف آلمانی و شاگرد کانت، که نظری بسیار مترقیانه درباره انسان دارد و میگوید: «انسان دو خوی حیوانیت و حرکت به سوی الهیت دارد »در تفسیر نظریه خویش می گوید: در مرتبه حیوانیت به دنیای خاکی تمایل دارد و در مرتبه انسانیت، تخم جاودانگی در نهاد او لانه می کند و این مرتبه همان است که به سوی الهیت می رود .(رج به بزرگان فلسفه نوشته هنری توماس ترجمه فریدون بدره ای ص 426)،نظر این فیلسوف درباره کوروش چنین است :«کوروش بنیان گذار حکومت هخامنشی از فرمانروایانی است که در سرگذشت او تاریخ به شعر تبدیل شده است و او را از مخلوقات صالح خدا مینامد و در کتاب «فلسفه تاریخ بشر» اضافه میکند که: «اگر گزنفون درباره آداب و رسوم ایرانیان که در میانشان تربیت شدهاست، درست گفته باشد، آلمانیها می توانند به خود ببالند که احتمالاً با این قوم خویشاوندند.»
در چهره تاریخی کوروش بزرگ، انسانیتی بسیار درخشان، دلنشین و توام با جوانمردی به چشم میخورد .آوازهی کوروش راحتی یونانیها ، که میتوان گفت دشمنان خونی ایرانیان بودند نتوانستند نادیده بگیرند. (ر ج به تاریخ فرهنگ و تمدن هخامنشیان نوشته والتر هین تس ترجمه پرویز رجبی، نشر ماهی ، تهران 1388 )

حکمیت تاریخ درباره کوروش

مطالب زیر از تاریخ اجتماعی ایران جلد اول نوشته مرتضی راوندی ، امیر کبیر ، تهران ، 1356 برگرفته شده است . کوروش پس از تاسیس یک حکومت بزرگ شامل ممالک متمدن و نیرومند شرق نزدیک و میانه و تامین حیثیت و افتخاری بزرگ برای خود و اعقاب خویش در سال 520 قبل از میلاد پس از هفتاد سال عمر در کمال عزت و نیکنامی درگذشت . تقریباً تمام مورخان و سیاحان و خاورشناسان از این مرد بزرگ به نیکی یاد کرده اند .هرودوت یونانی پدر تاریخ می نویسد : « کوروش پادشاهی بوده ساده،جفاکش، بسیار عالی همت ، شجاع و در فنون جنگ ماهر ، که ایالت کوچک فارس را یک مملکت بزرگ نمود ،مهربان بود و با رعایا، سلوک مشفقانه و پدرانه می نمود .بخشنده، خوش مزاج و مودب و ازحالت رعیت( ملت)آگاهی داشت . و در جای دیگر او را «آقای تمام آسیا» میخواند و می نویسد:« هنگام پادشاهی کوروش و کمبوجیه قانونی راجع به باج و مالیات وضع نگردیده بود، بلکه مردمان هدایا می آوردند .در نتیجه تحمیل باج و مالیات، که در زمان داریوش اول معمول گردید پارسیان گفتند که داریوش تاجر و کمبوجیه،آقا و کوروش، پدربود .اولین را به جهت آن که سود طلب بود تاجر و دومین را چون سختگیر و بانخوت بود، ارباب و سومین را (کوروش)به واسطه این که ملایم و رئوف بود و همیشه خیر و خوبی ملت خود را هدف قرار می داد، پدر ، می خواندند . «گزنفون» (xenephon) مورخ یونانی(430-325 ق) در « کوروش نامه»( سیروپدیا)(cyropedia) یا «کوروپدیا» (kyrupaidia) می نویسد:«اوسطوت و رعب خود را در تمام روی زمین انتشار داد ، به طوری که همه مات و مبهوت ساخت . حتی یک نفر جرات نداشت که از حکم او سرپیچی کند، او هم چنین توانست دل های مردمان را طوری با خود کند که همه می خواستند ، جز اراده او ، کسی بر آن ها حکومت نکند» در جای دیگر می نویسد :«کوروش خوش سیما ، خوش اندام، جوینده دانش، بلند همت، با محبت و رحیم بود. شداید و رنجها را تحمل میکرد و حاضر بود با مشکلات مقابله کند. «کوروش دوست عالم انسانیت و طالب حکمت و قوی الاراده و راست و درست بود » کوروش معنقد بود که هیچ کس لیاقت حکومت را ندارد مگر این که از لحاظ خصال روحی و اخلاقی قادرتر از زیر دستان خود باشد . گزننون در کتاب «سیروپدیا» یا تعلیم و تربیت کوروش می نویسد: «باید اذعان نمود که کوروش فقط یک فاتح چیره دست نبود ، بلکه رهبری خردمند و واقع بین بود و برای ملت خود پدری مهربان و گرانمایه به شمار میرفت ریچارد نلسون فرای (Richard nelson frye) درباره کوروش کبیر در کتاب میراث باستانی ایران ، می نویسد:« یک صفت دوران کوروش همانا اشتیاق به فراگرفتن خوی ها و اخلاقیات و سنتهای مردم فرو دست و فرمانبر حکومت هخامنشی و سپاسداری دین و رسمهای ایشان و میل به آفریدن یک حکومتی که بر فرهنگهای گوناگون و آمیخته بتواند بدون جانبداری از قوم خاصی به حاکمیت خود بدون تعصب به قشری خاص ادامه دهد. یک صفت دیگرش ادامه سازمانها و سنتهای شاهان گذشته یعنی مادها بود، با این تفاوت که فقط کوروش جانشین آژداهاک (استیاک) گشته بود، زیرا که بیگانگان پادشاهی هخامنشیان را همان شاهنشاهی مادی و پارسی میدانستند درست است که پارسیان به ویژه پاسارگادیان که کوروش از آنها بود، در ایران زمین به ویژه سرزمین پارسه جایگاه برتری داشتند، اما بسیاری از صاحب مقامهای عالی در اوایل دوران هخامنشی از مادها بودند. آنچه در این میان تفاوت داشت، سیاست آشتیجویانه کوروش بود. به همین جهت بود که مردم فرودست با شاهنشاه هخامنشی همکاری میکردند. آشیل (آخیلوس) (Aeschylus) که در سالهای 525 تا 456 قبل از میلاد میزیست از تراژدینویسان بزرگ یونان بود و در جنگ
«ماراتون» (marathon) نیز شرکت کرده و با ایران دشمن بود، درباره کوروش ضمن نوشتهای میگوید: «کوروش یک فانی سعادتمند بود و به ملت خود آرامش می بخشید. در کتاب اعلام قرآن نوشته روان شاد دکتر محمد خزائلی و همچنین تاریخ ایران باستان نوشته استاد مشکور و همچنین تفسیر المیزان نوشته مرحوم علامه طباطبائی و جملگی خاورشناسان به ویژه «مولانا ابوالکلام آزاد» وزیر فرهنگ کابینه نهرو نخست وزیر هند، ضمن بررسی تفسیر چند آیه از سوره کهف معتقدند که «ذوالقرنین» مذکور در قرآن کریم، همان کوروش کبیر است. علت و سبب داشتن خوی پارسائی در فترت کوروش آن بود که او از طایفه «پاسارگادیان» از سرزمین « پارسه» بود بر طبق وصیت او در منطقه « پاسارگاد» که به گفته مرحوم استاد بهاءالدین پازارگاد ریشه کلمه پاسارگاد از «پارساگرد» که به معنی جائی که پارسایانگرد میآیند، گرفته شده، دفن شد. در فصل آینده بخش قابل توجهی را که به پایتخت های هخامنشی اختصاص خواهیم داد درباره پاسارگاد توضیح بیشتری خواهیم داد .

  امتیاز: 0.00