منو
 کاربر Online
1137 کاربر online
 : تاریخ
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر دوره متوسطه 2 ستاره ها ارسال ها: 94   در :  چهارشنبه 25 آبان 1390 [04:21 ]
  روایات مورخان اسلامی درباره پادشاهان ساسانی
 

بخش بیست و چهارم: مجموعه نظریات درباره نوشیروان
فصل اول: مجموعه نظریات علمای اسلامی و رومی درباره اصلاحات داخلی کشور در زمان انوشیروان
در ص859 تا 862 کتاب تاریخ سیاسی ساسانیان جلد دوم نوشته استاد محمد جواد مشکور آمده است: خسرو انوشیروان چون خاطرش از بابت روم جمع شد به اصلاح کشور پرداخت. وی از بزرگترین پادشاهان ساسانی است و هرگز تاج و تخت ساسانی به اندازه خسرو اول استوار نشده بود. این پادشاه پس از سرکوبی مزدکیان توانست با قدرت و عدالت تمام نظم و آرامش را در کشور برقرار سازد. از این جهت در تاریخ او را به لقب دادگر ملقب ساخته اند. درست که در زمان قاد، بر اثر تحولات ناشی از ظهور مزدک، حکومت ضعیف شد و باعث خرابی کشور گردید ولی انوشیروان تمام خرابی ها را جبران کرد.
اصلاحات در زمینه حکومت و سیاست ارضی انوشیروان چگونه بود
در زمان خسرو انوشیروان دیگر باره پادشاه مرجع جمیع اقتدارات کشوری گردید. نخست فرمان داد املاکی را که در روزگار سلطه مزدکیان غصب شده بود، به صاحبان آن ها پس دادند و اموال بی صاحب را برای اصلاح خرابی ها تخصیص دادند. در باب زنانی که مزدکیان ربوده بودند، در صورتی که آن زن از آغاز شوهر نداشته، و یا شوهرش بعداً درگذشته باشد، اگر مرد رباینده از حیث طبقه اجتماعی با آن زن برابر باشد، بایستی شرعاً مطابق آئین زرتشت به عقد خود در آورد وگرنه بایستی کناره گیرد. به موجب روایت مورخین اسلامی، زن مختار بود او را به شوهری خود اختیار کند و یا نکند. به هر حال رباینده مکلف بود قهراً مهر مضاعفی به خانواده زن بپردازد. اگر شوهر قانونی زن زنده بود، زن به او بر می گشت و غاصب می بایست معادل مهریه ای را که شوهر قانونی او داده بود، به زن بپردازد. هر کودکی که نسبتش مشکوک بود، بایستی متعلق به خانواده ای باشد که در آن زندگانی می کرد و در آن خانواده حق وراثت داشته باشد.
مجازات خسارت زنندگان و رفع خسارت
هر کسی خسارتی به دیگران رسانده بود، مجبور به ادای غرامت می شد و به مجازات متناسب با جرم خود می رسید. خسرو بفرمود: تا خانواده های اعیان و اشراف را که به واسطه کشته شدن آقای خانواده به تنگدستی افتاده بودند ، شمارش کردند و عده یتیمان و بیوه زنان را شمردند و به هر کدام از آنان خوراک متوسطی می دادند. پادشاه کودکان بی پدر را فرزندان خود می شمرد و دختران را به مردانی که هم طبقه آنان بودند به زنی می داد و جهیزیه آنان را از خزانه دولت می پرداخت. هم چنین پسران را از دختران خانواده نجیب زاده زن می دادند و مهریه آنان را از خزانه دولت می پرداختند. هم چنین پسران را از دختران خانواده های نجیب زاده زن می دادند. مهریه آن دختران را از خزانه می پرداختند و ایشان را توانگر می نمودند. پسران خانواده های نجیب را که بی سرپرست بودند در دربار اقامت کرده و تربیت می شدند تا مهیای خدمات بزرگتر گردند و بدین ترتیب طبقه جدیدی از نجبا در دربار او پدید آمد که فرمانبردار نوشیروان بودند.
اصلاحات عمده انوشیروان در تربیت وصول مالیات این بود که اصلاحاتی به نفع روستائیان وضع کرد. پیش از سلطنت او کشاورزان و باغداران جرات نمی کردند به میوه ها و محصولات رسیده دست بزنند و تا وقتی که مأمور دولت مقدار مالیاتی را که بایستی زارع یا مالک بدهد، معلوم نمی کرد و مامورین دولتی، جرأت نمی کردند به میوه ها و محصولات رسیده دست بزنند و تا وقتی که مأمور دولت مقدار مالیاتی را که بایستی زارع و یا مالک بدهد، معلوم نمی کرد و برداشتن محصول قدغن بود، و از این راه خساراتی به رعایا و مالکین می رسید. خسرو انوشیروان دستور داد زمین های زراعی را به دقت مساحی کردند و مأمورین درستکار را برای این امر برگزید. او واحدی از زمین را که برایش مالیات وضع می کرد، جریب بود. و برای هر جریب در هر منطقه جغرافیائی بر حسب نوع کشت، میزان محصول و خشکسالی و کمبود یا زیادی آب بر حسب درهم و نقدی تعیین می کرد و جائی که محصول کم بود از دادن مالیات معاف می شد.
معافیت های مالیاتی چگونه وضع می شد
خسرو انوشیروان صورت نرخ های جدید را در خزانه سلطنتی نهاد و رونوشت های دیگری به همه مأموران اداره مالیات و همه بخش ها فرستاد و قضاوت و مأموریت داشتند، که مواظبت کنند تا مالیات ها عادلانه اخذ شود و اگر خسارتی متناسب با مالیات گندم و باغ اشخاص وارد آید، آنان را از ادای مالیات معاف کنند. قضات بخش ها، معافیت ها را به حکومت مرکزی می رسانیدند و حکومت نیز اوامر شایسته ای برای تحصیلداران صادر می کرد. منظور خسروانوشیروان این بود که از اسرافاتی که تا آن زمان در اخذ مالیت معمول بود جلوگیری کند. چون منطقه بندی مالیات ساسانی تا زمان عباسیان ادامه داشت. از محتوای کتاب های دوره اسلامی بر می آید که در زمان ساسانی هر ناحیه مستقلی را «کوره» یا «استان» می گفتند. هر استان به چند «تسو» (طوج) تقسیم می شد و هر طوج به یک «گهبذ» با تحصیلدار جداگانه ای سپرده می شد. مهم ترین ناحیه مالیاتی پادشاهی ساسانی، سرزمین آسورستان (سورستان) یا عراق بود که بر اثر سدهای بسیاری که بر دجله و فرات و دیاله بسته بودند، آن سرزمین از حاصل خیزترین ایالات پادشاهی ایران به شمار می رفت.
آیا گفته های فردوسی در قالب شعر در مورد ساسانیان تا چه حد صحت دارد؟
در مورد راست گوئی و صحت عمل فردوسی در کلیه تاریخ های حماسه سرائی گواهی های مطمئن وجود دارند. در کتاب «قلمرو ادبیات حماسی ایران» جلد دوم، حکیم فرزانه طوس تألیف دکتر حسین رزمجو، از انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تهران، 1381 مطالب زیادی دارد که گزیده بسیار کمی را در این مقوله می آوریم. در ص 10 در مورد تبار، خاندان فردوسی می نویسد:
استاد طوس، فردوسی، ایرانی نژاده است از طبقه دهقانان یا دهگانان اصیل سرزمین طوس در خراسان بود. دهقانان در قدیم و به روزگار او به ایرانیان اصیلی که صاحب املاک و زمین‌های زراعتی بوده‌اند، اعم از ده نشین یا شهری، اطلاق می‌شده‌است که ضمناً حافظ سنت ها و آئین و رسوم ایرانیان باستان و ناقل اخبار و روایات و داستان ها و اساطیر کهن ئایرانی نیز بوده اند و آن اخبار را از قدیمی ترین ازمنه تاریخ، سینه به سینه (شفاهی) یا به طور کتبی از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌داده‌اند. این طبقه، پاسدار و مروج روایات حماسی ایران باستان هستند و از فرهنگی خاص و پایبندی‌های سنتی مربوط به آئین‌ها و علایق ملی کهن ایرانی برخوردار بوده‌اند. افراد آگاه و عارف چون شیخ احمد جام (440-536)، اما احمد غزالی و برادر امام محمد غزالی از دانایان قرن پنجم و اوایل قرن ششم و سنائی غزنوی شاعر قرن ششم، فردوسی را با القاب و صفاتی نظیر، : حکیم، استاد و دانا ستوده‌اند به ویژه شیخ احمد جام در کتاب «کنوز الحکمه»، فردوسی را یکی از حکمای امت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم شمرده است. انوری ابیوردی درباره او می گوید:
آفرین بر روان فردوسی آن سخن آفرین فرخنده
او هم استاد بود و ما شاگرد او «خداوند» بود و ما بنده
درباره ایمان فردوسی به اسلام به ویژه دو اصل نبوت و امامت در ابتدای شاهنامه خویش می گوید:
تو را دین و دانش رهاند درست ره رستگاری ببایدت جست
چو گفت آن خداوند تنزیل وحی خداوند امر و خداوند نهی
که من شهر علم و علیم در است درست این سخن قول پیغمبر است
علی را چنان دان و دیگر همین کز ایشان قوی شد به هر گونه دین
منم بنده اهل بیت نبی ستاینده خاک و پای وصی
در سراسر شاهنامه، موضوع ظلم ستیزی، راستگوئی، عدالت جوئی به اقتضای مباحث و رویدادهای حماسی، از زبان پادشاهان، وزیران و پهلوانان آرمانی و مطلوب فردوسی چه در دوره اساطیری و چه در دوران تاریخی با تعابیری زیبا یاد می‌کند. در جائی در اهمیت دادگری و عدالت گوید:
تو گر دادگر باشی و پاکرای همی مژده یابی به دیگر سرای
وگر آز گیرد سرت را به دام بر آری یکی تیغ تیز از نیام
بدان خویشتن رنجه داری همی پس آن را به دشمن سپاری همی
در آن جای، جای تو آتش بود به دنیا دلت تلخ و ناخوش بود
جهت اطلاعات بیشتر به منابع زیر مراجعه شود.
1- تاریخ ادبیات ایران از فردوسی تا سعدی تألیف ادوارد براون، ترجمه و حواشی فتح الله مجتبائی، 1341.
2- مقاله شاهنامه و فردوسی نوشته سید حسن تقی زاده در هزاره فردوسی تهران، 1362، انتشارات دنیای کتاب.
3- ویژه نامه هزاره فردوسی که انجمن آثار ملی منتشر کرده است.

  امتیاز: 0.00