بخش سیو پنجم (آخرین بخش تاریخ ایران باستان تا ظهور اسلام) در این بخش سعی بر این داریم که از دوره انوشیروان را تا مرگ آخرین پادشاه ساسانی را بررسی کنیم و علاوه بر مسئله عدل و ظلم به اوضاع اجتماعی سیاسی فرهنگی دوره آخر ساسانی بپردازیم. موضوع عدالت و ظلم بحثی است بسیار پیچیده در تاریخ دوره ساسانی.
فصل اول: بررسی مسئله عدل و ظلم در دوره ساسانی از ابتدای ساسانیان تا خسرو انوشیروان مورخان رومی و یونانی، گهگاه در اعطای لقب ظالم و عادل درباره ساسانیان با مورخین شرقی به ویژه تاریخ نویسان اسلامی همنوا بوده و گاهی عقاید متضاد با تاریخ نگاران اسلامی و ایران و عرب ابراز میداشتند. در این فصل ما سعی میکنیم که از دو منبع معتبر استفاده کنیم و برای رفع ابهام از بعضی موضوعات به دایره المعارف هجده جلدی دانشگستر و همچنین تاریخ ساسانیان نوشته سعید نفیسی مراجعه کنیم و اگر رفع ابهام نگردید به تاریخ ایران نوشته سرپرسی سایکس رجوع نماییم.
این دو منبع عبارتند از:
1. تاریخ کامل ایران، نوشته مرحوم دکتر عبدالله رازی
2. ایران در عهد باستان، نوشته دکتر محمدجواد مشکور
در کلیه تاریخهای ایران قبل از اسلام به صحیح یا غلط که اهل تحقیق از آنها به عنوان «مرجع» (رفرنس) استفاده میکنند انوشیروان را عادل یا دادگر خواندهاند. ما در این بخش برای رسیدن به دوره انوشیروان در موضوع عدل و ظلم مجبوریم از دوره اردشیر بابکان آغاز کنیم تا به انوشیروان برسیم و سپس از دوره خسرو پرویز تا پایان حکومت یزدگرد سوم را در این مورد بررسی نماییم.
از قول اردشیر بابکان نوشتهاند: «ملک حاصل نگردد مگر به لشکر، لشکر فراهم نگردد، مگر به زر و زر به دست نیاید مگر به کشاورزی، آبادی و زراعت و آبادانی بدون عدل و داد صورت نبندد. سرپرسی سایکس در تاریخ ایران از قول مورخین اسلامی به ویژه طبری در ص 491 تاریخ ایران باستان از گفتههای فردوسی توسی کمک میگیرد و مینویسد: اردشیر بابکان در وصایای خود به فرزندش شاپور اول میگوید، همیشه در فکر رفاه و آسایش رعایای خود باش و به این نکته توجه داشته باش که اساس انتظام امور عدل و انصاف است.
ای فرزند (منظورش شاپور اول است) بدان که ملک و دین باهم توأم است و هریک را باید نگهبان دیگری دانست. انتظام امور کشور باید طوری باشد که کسانی را که خدای بزرگ زیر سرپرستی من و تو قرار داده است از ما راضی شده تا دعای خیر آنان هموراه نگهبان ما باشد.
همواره مشاغل پر ارزش را به افراد بیمایه و بیاستعداد نسپار و همواره هنرمندان را قدر بدان و در صدر بنشان. چنانچه فردوسی گوید
چو بر دین کند شهریار آفرین برادر شود پادشاهی و دین
سر تخت شاهان بپیچد سه کار نخستین ز بیدادگر شهریار
دوم آن که بی مایه را بر کشد ز مرد هنرمند برتر کشد
سه دیگر که با گنج خویش کند به دینار کوشد که بیشی کند
در مورد شاپور اول فرزند اردشیر بابکان باید گفت: با آن که در آبادانی کشور کوشید ولی وقتی امپراتور روم یعنی «والریانوس» را اسیر کرد، رفتار او بر امپراتور اسیر بسیار ظالمانه بود و در چند نقطه از ایران سنگ برجستههایی از کیفیت اسارت این امپراتور بدبخت را به نمایش میگذارد.
مرحوم دکتر محمدجواد مشکور در کتاب ایران در عهد باستان مینویسد:
«رفتار شاپور اول با والریانوس بسیار اهانتآمیز بود و با او مثل بردهای رفتار میکرد. دستهای او را در زنجیر کرده و هنگام سوار شدن پای بر پشت او میگذاشت». بر خلاف کوروش بزرگ که با پادشاه لیدی و بابل با جوانمردی رفتار کرد، «رفتار شاپور اول بسیار ظالمانه بود». به طوری که سرپرسی سایکس در جلد اول تاریخ ایران ص 495 مینویسد: «والرین تا آخر عمر در اسارت شاپور اول باقی ماند و با او مانند یک برده رفتار میشد. آنطور که در حجاریها و نقوش برجسته نمایان است، این امپراتور نگونبخت را در حالتی نشان میدهد که لباس امپراتوری در بر و زنجیر بر گردن داشته و برای عموم او را به نمایش میگذاشتند تا انگشتنمای خاص و عام گردد. این پیرمرد بیچاره مثل چهارپایان برای سواری به فاتخ خود خدمت میکردهاست. بعد از مردنش پوست بدنش را کندند که به عنوان یادگاری از فتح شاپور اول به یادگار بماند.» این عمل شاپور اول نمایانگر ظلم او بوده است.
بهرام دوم که در فواصل بین (276-274) سلطنت میکرد، در ابتدای پادشاهی چنان جباری و سفاکی نمود که سران دربار و لشکریان، برای قتل او توطئه کردند ولی مؤبد مؤبدان پادرمیانی کرد و این پادشاه ساسانی را قانع کرد که بر طبق روش اردشیر بابکان عمل کند، لذا بهرام دوم رفتار خود را تغییر داد و تا پایان عمر با دادگستری و عدل حکومت کرد. بعد از بهرام دوم، از نظر عدالت و دادگستری پادشاهی چون هرمز دوم (302-309 میلادی) با آن که مدت کمی سلطنت نمود ولی وقت خود را به آبادکردن مملکت گذرانید و برای اولین بار یگانه پادشاه ساسانی بود که ساختمانی را به عنوان عدالتخانه بنا کرد که مردم شکایات خود را به آنجا میبردند و در تاریخ ایران قبل از اسلام رفتار ظالمانهای را به او نسبت ندادهاند. اما برعکس او «آذرنرسی» فرزند هرمز دوم بسیار ستمگر و خونریز بود. به همین سبب بزرگان کشور انجمن کرده او را از سلطنت خلع و کشتند (310میلادی). یزدگرد اول پسر شاهپور سوم که در 399میلادی پس از بهرام چهارم به تخت نشست، به بزهکار و مورخین عرب او را «اثیم» به معنی گناهکار نامیدهاند. برعکس لقبی که به او دادهاند، با انصاف و عادل بود و چون نسبت به مسیحیان خوشرفتاری میکرد، مؤبدان زرتشتی او را گناهکار لقب دادهاند.
فصل دوم: قضاوت مورخین درباره عدل انوشیروان مرحوم دکتر محمدجواد مشکور در کتاب «ایران در عهد باستان» در ص 436 مینویسد: خسرو اول که پس از مرگ لقب «انوشیروان» (انوشک روان) یعنی روان بیمرگ و جاویدان یافت از بزرگترین پادشاهان ساسانی است. وی در 531 میلادی به تخت نشست و در 579 میلادی درگذشت، هرگز تاج و تخت ساسانی به اندازه دوره خسرو اول استوار نشده بود. چه همه طبقات حتی مؤبدان و بزرگان مطیع پادشاه بودند. این پادشاه پس از سرکوبی مزدکیان توانست با قدرت و عدالت تمام نظم و آرامش را در کشور برقرار سازد. از این جهت او را «دادگر» لقب دادهاند. دکتر عبدالله رازی در کتاب تاریخ کامل ایران مینویسد: قباد قبل از فوت خویش، پسر خود خسرو اول را ولیعهد نمود. بدون شک خسرو اول بزرگترین پادشاه ساسانی است که نام نامی او در ادبیات فارسی و عربی قرون متوالی پایدار مانده و هنوز هم ذکر جمیل او در افواه خاص و عام ایرانی جاریست.
حضرت رسول اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم در زمان او متولد شد و مورخین عرب و مسلمانان از قول آن حضرت نوشتهاند: «من در زمان پادشاه عادلی به دنیا آمدم. این پادشاه که ملقب به دادگر و انوشک روان است در جهانگیری و جهانداری معروف آفاق میباشد، بسیاری از تشکیلات او حتی در زمان خلفای عباسی باقی مانده و سرمشق جهانداری گردید. او اصلاحاتی در مملکت نمود که برای نمونه میتوان گفت که: خسرو دادگر گدایی را غدغن نمود. تنبلی را خلاف محسوب میداشت. اشخاص فقیر و ناقصالخلقه از کیسه فتوت او اعاشه میکردند. ازدواج را اجباری نمود و مخارج مزاوجت دختران فقیر را از خزائن دولت فراهم میکرد و تربیت آنها را به عهده دولت میگذاشت. انوشیروان نه فقط مروج علم و معرفت بوده بلکه شخصاً فلسفه را دوست میداشت و نسبت به دانشمندان و حکما با کمال احترام رفتار میکرد. او دستور داد که هفت حکیم روم شرقی (بیزانس) را که «ژوستی نین» امپراتور روم از کشور اخراج کرده بود، در دربار خود پناه داد و در سر سفره خود مینشانید و با آنها صرف طعام مینمود و بحثهای فلسفی مینمود. او دستور داد که نصایح اردشیر بابکان را مجدداً منتشر سازند. در گندی شاپور نزدیک شوش مدرسه طب تأسیس کرد.
«سرپرسی سایکس» دیپلمات و مورخ انگلیسی که سالها در ایران بوده است در جلد اول تاریخ خود در ص 563 زیر عنوان خصائل انوشیروان و کارهای او مینویسد: انوشیروان عادل از بزرگترین فرمانروایان ایران ساسانی است. کارهای او آمیخته به عدالت و همراه با قدرت بود. قصص و حکایاتی از این پادشاه نقل کردهاند از جمله مسعودی مورخ اسلامی مینویسد وقتی که سفیر روم وارد محوطه باغ کاخ انوشیروان شد ملاحظه کرد که شکل مربع محوطه جلوی عمارت نامنظم است. سبب را جویا شد. به او گفتند که پیرزنی زمین متصل به یکی از اضلاع مربع را مالک بود و حاضر به فروش نشد و کسری هم نخواست که آن را به زور بگیرد. سفیر فریاد زد: «این نامنظمی و نقص به مراتب زیباتر از مربعی میباشد که به تمام معنی کامل باشد». مورخان شرقی نه فقط خسرو انوشیروان را یکی از عادلترین پادشاهان دانستهاند بلکه او را نمونه رحمت و جوانمردی شمردهاند. ولی به علت آن که در جنگ با رومیان در زمان «ژوستی نین»، در مقابل تقاضای دولت روم برای متارکه جنگ به مدت یکسال تقاضای 45هزار سکه طلا کردهبود، «پروکوپیوس» مورخ رومی او را مرموز میداند و مینویسد که خسرو انوشیروان در بعضی از جنگها وانمود میکرد که از ظلم و جور ناراحت است ولی در باطن کارش تزویر بوده است. برای نمونه مینویسد که خسرو هنگام محاصره شهری میبیند که زنی زیبا را یک سرباز روی خاک میکشید در حالی که طفل او روی زمین افتاده بود. انوشیروان از دیدن آن وضع ناله برآورد و در حضور «آناستاسیوس» سفیر روم گریه کرد و از خدا خواست که مسبب تمام این فجایع را کیفر دهد. مورخ مزبور گوید که خسرو در کمال خوبی میدانست که خود مسبب این جنگ بوده است. ولی طبری مورخ ایرانی و مسلمان یک نمونه از ظلم انوشیروان را به این شرح یاد آورده شدهاست که خلاصه آن به شرح زیر است:
در هنگام تنظیم دفتر خراج و مالیات، در یک مورد یکی از دبیران، خراج و مالیات را ظالمانه دانسته و در حضور مجمعی از دبیران به پادشاه تذکر داده به طوری که شاه عصبانی شده و با خشم پرسیده است که شغل تو چیست؟ او جواب میدهد که از زمره دبیران است، انوشیروان میگوید که بر طبق رأی اکثر دبیران این خراج عین عدالت است و تو با کمال گستاخی مرا به ظالم بودن متهم میکنی؟ آنگاه به همه دبیران میگوید که او را آنقدر با قلمدانهای خود بزنند تا بمیرد. اما تعدیل کردن و کم کردن مالیاتها حکایت از دادگری او میکند.
امتیاز: 0.00
وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامهريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!