چون ما هیچ وقت آدم نمی شویم ؛
چون همیشه دنبال دردسر می گردیم ؛
پس هر چیز نامربوطی را می پرسیم .
چرا شعر بعد از انقلاب ، امثال نیما و اخوان و شفیعی کدکنی را به وجود نیاورد .
شفیعی هنوز هست ؛
اخوان تا سال 67 بود ؛
شاملو تازگی ها فوت کرد ؛
اما همه اینها ساخته فضای قبل از انقلاب بودند .
چرا حالا ها ، از نسل جدید ، چیزی در نیامد ؟
دوستی می گفت ما بیش از بیست و چند هزار کتاب شعر چاپ کردیم که کار اول شاعرانش بود ،
همه اینها تیراژی حدود 2-3 هزار داشته اند ،
گویا حتی خود این شاعران هم کارهای همدیگر را نمی خوانند ؟
شاید آمار دقیق نیست ؛
اما به هر حال حدودی از موضوع را نشان می دهد .
چرا ؟
به من بگو چرا ؟
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
سئوال خيلي خوبي بود اتفاقاَ اين سئوال هميشه در ذهن من بود كه چرا كشور ما از لحاظ ادبيات و شعر پيشفرتي آنچناني نداشته است من فكر مي كنم شعرهاي مذهبي بعد از انقلاب بيشتر پيشرفت داشته ولي از شاعراني معاصري مانند سهيل محمودي ، سپيده كاشاني و آقاي آغاسي كه چندي پيش فوت كردند نمي توان گذشت.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
خیلی سلام
کلی خوشحال شدم که کسان دیگر به همین ها فکر کرده اند .
اما
با وجود شعر های مناسب شعرایی چون موسوی گرمارودی و سپیده کاشانی و آغاسی ؛
حرف من این است که
من و شما مخاطب این ادبیات هستیم ؛
پس ما حق داریم که در مورد این شاعران قضاوت کنیم ؛
یا حتی کمی بیشتر !
قرار نیست ادبیات یک زبان تنها برای اهالی دانشکاه ها یا هر جای دیگر مطبوع باشد .
من بعضی شعرها این شعرا را بسیار خوش می دارم
اما
پاره ای شعرهای اخوان چیز دیگری است ؛
شعر زمستان ؛ شعر خان هشتم و آدمک ؛ شعر کتیبه ؛ شعر قاصدک و ...
بعضی شعرهای شفیعی فوق العاده اند .
شعر حلاج ؛
و شعری که اتفاقا بعد از انقلاب سروده با این مطلع که :
تا کجا می برد این نقش به دیوار مرا
خلاصه سؤال هنوز باقی است .
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
ناشناس
در : سه شنبه 14 تیر 1384 [21:09 ]
> یک سؤال سخت
به نظرمن شعروشاعری درفضایی ایجادمی شود که سیاست مداران جامعه به آن بها دهند. شما نگاه کنید هرجا شعروشاعری بوده حتما پادشاه آن زمان به آنها ارزشی خاص می داده گرچه اشعار درمدح همان پادشاهان بوده است مثل شعرای دربار غزنویان.
ویا ائمه ما خودشعرنمی گفتنداما برای شعرا احترام فوق العاده ا ی قائل بودند مثل رابطه امام رضا علیهالسلام ودعبل خزایی.
این یک وجه قضیه است.
اما وجوه دیگر :
دردوره نیما آنچه باعث ابداع وشکوفایی شعرنیما شده است ازیک طرف به خودادبیات بازمی گردد ولحن سنگین ادبیات کهن مثل حافظ وسعدی وازطرف دیگر پویایی اتفاقاتی که درجامعه می افتدکه برای بیان نیاز به قالب دیگری دارد ودر ظرف غزل و قصیده و... نمی گنجد لذا سبک نیما بوجود می آید.
بعدازنیما شعرایی مثل شاملو،اخوان و... این قالب را به خدمت اهداف سیاسی اجتماعی می گیرند و شعررادرجهت آن به کارمی برند.
دردوره ما با وجود تشکیل انجمن های مختلف شعردراقصا نقاط کشور حتی به زبانهای محلی استانها وبهادادن سازمانهای مربوط این اتفاق نمی افتد وشاملو واخوانی به وجود نمی آید اما درعوض کتاب فروشی ها مملو از آثار افرادی می شود که بسیار گمنامند وتراوشات ذهنی خودرابه نام شعر به خورد مردم می دهند.
این اشعار جدای از آثارتعدادی ازآنها مثل مصدق،محمودی و... حرف خاصی ندارد ولبریز از احساسات منفی وافسردگی است وبشدت فردگراست وحال وهوای اجتماعی نداردو ودورمفاهیمی مثل ناکامی درعشق وتنهایی وسردی وبی محبتی و... می چرخد وهرگز دارای پویایی اشعار گذشته نیست لذا اگردانش آموزی ازدوران نوجوانی شروع کند، به ذهن اوهرگز خطورنخواهدکرد که می توان ازشعر هدف دیگری نیز داشت.
نمونه این رامی توان دراشعاری که برای اجرای موسیقی پاپ انتخاب می شود دید:سبک ،بی مغز،افسرده و...
وقتی خودشعرانگیزه ای ایجادنمی کند ما چطور می توانیم از به وجودآمدن شعرای برجسته حرف بزنیم؟
وقتی فردگرایی بشدت ترویج می شود چگونه ازچهره ای اجتماعی وکل گرا می توان حرف زد؟
معلومات ناقص بنده می گوید این موج اززمان فروغ فرخزاد شروع شده است وبه سرعت دامن بسیاری از اهل قلم ماراگرفته است.برای مثال همه ما میدانیم شاه بیت فروغ این جمله است :پرواز رابه خاطر بسپار پرنده مردنی است اما یافتن شاه بیت دراشعار اخوان ونیما وشفیعی و... کاربس دشواری است.
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!