منو
 کاربر Online
480 کاربر online
 : ادبی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline فاطمه سیارپور 3 ستاره ها ارسال ها: 704   در :  جمعه 07 مرداد 1384 [11:41 ]
  عصر جمعه ای به انتظار تصویر تو...
 

به جستجوی تو
بردرگاه کوه
می گریم
درآستانه دریا وعلف
به جستجوی تو درمعبر بادها می گریم
درچهارراه فصول.
درچهارچوب شکسته پنجره ای
که آسمان ابرآلوده را قابی کهنه می گیرد
به انتظار تصویر تو
این دفترخالی
تاچند
تاچند
ورق خواهد خورد؟
جریان باد را پذیرفتن
وعشق را
که خواهر مرگ است
وجاودانگی
رازش را
باتودرمیان نهاد
پس به هیئت گنجی درآمدی
بایبسته وآزانگیز
گنجی از آن دست
که تملک خاک راودیاران را
از این سان دلپذیر کرده است
نامت سپیده دمی است
که بر پیشانی آسمان می گذرد
متبرک باد نام تو!
وما همچنان دوره می کنیم
شب را
وروز را
هنوز را

احمدشاملو


  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline سلیمه_مقصودلو 3 ستاره ها ارسال ها: 90   در :  جمعه 07 مرداد 1384 [19:54 ]
  > عصر جمعه ای به انتظار تصویر تو...
 

سلام
با تشکر بسیار از خانم سیارپور که این قدر به انجمن ادبی لطف دارند و با نامه های قشنگ ما را شرمنده می کنند. در ادامه ی شعر زیبای شاملو و لطف خانم سیار پور ما هم عرض اندامی می کنیم:
اگر گفتید شاملو این شعر را برای چه کسی گفته؟question
توجه: به کسی که پاسخ این سئوال را بدهد ، جوایز ارزنده ای تعلق خواهد گرفت.mrgreen
مدیر انجمن ادبی

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline فاطمه سیارپور 3 ستاره ها ارسال ها: 704   در :  شنبه 08 مرداد 1384 [03:56 ]
  > عصر جمعه ای به انتظار تصویر تو...
 

سلام
میشه خودم بگم؟
به منم جایزه می دهید؟

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline سلیمه_مقصودلو 3 ستاره ها ارسال ها: 90   در :  شنبه 08 مرداد 1384 [21:47 ]
  > عصر جمعه ای به انتظار تصویر تو...
 

با سلام
از آن جایی که هر گونه پارتی بازی در انجمن ادبی ممنوع است ، تا اطلاع ثانوی صبر می کنیم
اگر کسی جواب نداد ، مزاحم خانم سیارپور می شویم.
با تشکر
کمیته ی برگزاری مسابقهcool

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline فاطمه سیارپور 3 ستاره ها ارسال ها: 704   در :  یکشنبه 09 مرداد 1384 [06:27 ]
  > عصر جمعه ای به انتظار تصویر تو...
 

سلام

سمعا و طاعتا

ببخشید که عربی گفتم

آخه این جا انجمن ادبیات فارسیه!!!!

  امتیاز: 0.60     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline سمیه یاری 3 ستاره ها ارسال ها: 237   در :  چهارشنبه 19 مرداد 1384 [16:42 ]
  > عصر جمعه ای به انتظار تصویر تو...
 

سلام .
تا اونجایی که من تحقیق کردم این شعر در رثای ( فروغ ) گفته شده و چه زیباست .
راستی جایزه رو کی برام می فرستید .mrgreen

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline ندا عربان 3 ستاره ها ارسال ها: 102   در :  سه شنبه 25 مرداد 1384 [11:55 ]
  به مانگفتند وقتی تو بیایی
 

به ما نگفتند وقتی تو بیایی ...

راستش را به ما نگفتند یا لااقل همه راست را به ما نگفتند.

گفتند : تو که بیایی خون بپا می کنی، جوی خون به راه می اندازی

و از کشته پشته می سازی و ما را از ظهور تو ترساندند.

درست مثل اینکه حادثه ای به شیرینی تولد را کتمان کنند و تنها از درد زادن بگویند .

ما از همان کودکی، تو را دوست می داشتیم. با همه فطرتمان به تو عشق می ورزیدیم و

با همه وجودمان بی تاب آمدنت بودیم.

عشق تو با سرشت ما عجین شده بود و آمدنت، طبیعی ترین و شیرین ترین نیازمان بود.

اما ...اما کسی به ما نگفت که چه گلستانی می شود جهان، وقتی که تو بیایی .

همه، پیش از آنکه نگاه مهر گستر و دست های عاطفه تو را توصیف کنند، شمشیر تو را

نشانمان دادند.

آری، برای اینکه گل ها و نهال ها رشد کنند، باید علف های هرز را وجین کرد و این جز با

داسی برنده و سهمگین، ممکن نیست.

آری، برای اینکه مظلومان تاریخ، نفسی به راحتی بکشند، باید پشت و پوزه ظالمان و

ستمگران را به خاک مالید و نسلشان را از روی زمین برچید.

آری، برای اینکه عدالت بر کرسی بنشیند، هر چه سریر ستم آلوده سلطنت را باید واژگون

کرد و به دست نابودی سپرد.

و اینها همه، همان معجزه ای است که تنها از دست تو برمی آید و تنها با دست تو محقق

می شود.

اما مگر نه اینکه اینها همه مقدمه است برای رسیدن به بهشتی که تو بانی آنی.

آن بهشت را کسی برای ما ترسیم نکرد.

کسی به ما نگفت که آن ساحل امید که در پس این دریای خون نشسته است، چگونه

ساحلی است؟!

کسی به نگفت که وقتی تو بیایی :

پرندگان در آشیانه های خود جشن می گیرند و ماهیان دریاها شادمان می شوند چشمه

ساران می جوشند و زمین چندین برابر محصول خویش را عرضه می کند.

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی :

دل های بندگان را آکنده از عبادت و اطاعت می کنی و عدالت بر همه جا دامن می گسترد

و خدا به واسطه تو دروغ را ریشه کن می کند و خوی ستمگری و درندگی را محو می سازد

و طوق ذلت و بندگی را از گردن خلایق برمی دارد.

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی :

ساکنان زمین و آسمان به تو عشق می ورزند، آسمان بارانش را فرو می فرستد، زمین،

گیاهان خود را می رویاند... و زندگان آرزو می کنند که کاش مردگانشان زنده بودند و عدل و

آرامش حقیقی را می دیدند و می دیدند که خداوند چگونه برکاتش را بر اهل زمین فرو

می فرستد.

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی :

همه امت به آغوش تو پناه می آورند همانند زنبوران عسل به ملکه خویش.

و تو عدالت را آنچنان که باید و شاید در پهنه جهان می گستری و خفته ای رابیدار نمی

کنی و خونی را نمی ریزی.

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی :

رفاه و آسایشی می آید که نظیر آن پیش از این، نیامده است. مال و ثروت آنچنان وفور می

یابد که هرکه نزد تو بیاید فوق تصورش، دریافت می کند.

به مانگفتند که وقتی تو بیایی :

اموال را چون سیل، جاری می کنی، و بخشش های کلان خویش را هرگز شماره نمی

کنی.

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی :

هیچ کس فقیر نمی ماند و مردم برای صدقه دادن به دنبال نیازمند می گردند و پیدا نمی

کنند. مال را به هرکه عرضه می کنند، می گوید: بی نیازم.

ای محبوب ازلی و ای معشوق آسمانی!

ما بی آنکه مختصات آن بهشت موعود را بدانیم و مدینه فاضله حضور تو را بشناسیم تو را

دوست می داشتیم و به تو عشق می ورزیدیم.

که عشق تو با سرشت ها عجین شده بود و آمدنت طبیعی ترین و شیرین ترین نیازمان

بود.

ظهور تو بی تردید بزرگترین جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خیر خواهد کرد.



کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد

هر که اقرار بدین حسن خداد نکرد




سید مهدی شجاعی



  امتیاز: 0.00