منو
 کاربر Online
802 کاربر online
 : تاریخ
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبير گروه تاريخ 3 ستاره ها ارسال ها: 204   در :  دوشنبه 06 اردیبهشت 1389 [04:35 ]
  داریوش سوم و نبردهای او
 

داریوش سوم (دارا) در هنگام سلطنت 45 سال داشت. در سال 366 ق م که به تخت سلطنت نشست، اسکندر مقدونی فرزند فیلیپ پادشاهی یونان را به دست گرفت و قصد انتقام جوئی از ایرانیان را داشت. اسکندر مقدونی (Alexander the great) پسر فیلیپ مقدونی که مصر، ایران و هند آن روزگار را فتح کرد و در سن سی و دو سالگی در بابل درقصر بخت النصر درگذشت. مورخین یونانی، نژاد او را از طرف پدر به نیم رب النوع هرکول و از طرف مادر به آشیل می‌رسانیدند (رجوع شود به کتاب حیات مردان نامی نوشته پلوتارک) و در باب نژاد و تولد او افسانه‌های زیادی نقل می‌کنند. مرحوم پیرنیا در تاریخ ایران باستان جهات لشکر کشی اسکندر را به ایران چنین نقل می‌کند.

1-کشیدن انتقام از ایران در ازای لشکر کشی خشایارشا به یونان

2-کوتاه کردن دست ایران از مداخلات در امور یونان و الغای کلیه عهدنامه‌هایی که به نام صلح بر یونان تحمیل شده و بخش‌هایی از سرزمین یونان به ایران تعلق گرفته‌است ولی در باطن قصد او تاراج ثروت بی‌کرانی بود که در سرزمین پارس به ویژه تخت جمشید وجود داشت.

اسکندر در 335 به پادشاهی رسید و برای فتح ایران یک سال بعد در بهار 334 به ایران از طریق آسای صغیر لشکر کشید. او از تنگه داردانل عبور کرد و در کنار رودخانه «گرانیک» (granique) که به دریای مرمره می ریزد با سپاه ایران روبرو شد سردار ایرانی میترادات (مهرداد) از سپاه اسکندر شکست خورد (بعضی از مورخین سردار ایرانی را سپهرداد نوشته‌اند). هم چنین «ممنن»(memnun) سردار کل ارتش ایران کشته‌شد.
نبرد ایسوس:«issus» شهری در کنار خلیج اسکندرون است. در 333 در دشت مجاور «ایسوس» بین اسکندر و داریوش سوم جنگی روی داد اسکندر با چالاکی به سمت گردونه جنگی داریوش حمله برد. در این هنگام سپاهیان جاویدان که در کنار داریوش می‌جنگیدند دلیرانه کوشیدند که پادشاه هخامنشی را از گزند اسکندر حفظ کنند ولی به سبب رم کردن اسب‌های گردونه که زخم برداشته بودند، داریوش هراسان شده و بر اسبی نشسته و فرار کرد. لشکریان چون شاه را در حال فرار دیدند دست از جنگ برداشتند. نتیجه آن شد که زن و دختر و پسر داریوش اسیر شدند و پیشنهاد صلح داریوش از جانب اسکندر رد شد. بعد از این فتح بود که در 332 ق م اسکندر مصر را فتح کرد زیرا مصریان از ایرانیان ناراضی بودند دروازه شهرهای خود را به روی اسکندر گشودند و در معابد مصری او را نجات بخش و فرزند خدایان دانستند.
نبرد گوگمل: در اول اکتبر 331 ق م بعد از آن که اسکندر مصر را فتح کرد از فرات گذشت و به منطقه «گوگمل» (gaugmelea) نزدیک نینوای سابق و اردبیل کنونی به لشکر داریوش سوم برخورد نمود اسکندر این بار نیز از تاکتیک جنگ «ایسوس» استفاده کرد و به اتفاق لشکریانش به گردونه حامل داریوش حمله برد و در یک لحظه داریوش و اسکندر در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. اسکندر زوبین به طرف داریوش افکند که برگردونه او برخورد و او را از بالای آن سرنگون کرد از افتادن داریوش بر زمین برخی گمان کردند که شاه هخامنشی کشته شده‌است. از این رو سربازان رو به فرار نهادند داریوش چون آن‌ها را گریزان دید ناچار خود نیز روی به گریز نهاد و در گردونه جنگی خود به قدری با سرعت حرکت کرد که اسکندر نتوانست به او برسد و از این رو اسکندر نیز در این جنگ فاتح شد. و می‌توان گفت که اکتبر 331 ق م آغازی بر پایان دوره هخامنشی بود. بعد از این واقعه بود که شوش نیز غارت شد.
نبرد آریو برزن با اسکندر:اسکندر از راه شوش، اهواز و بهبهان به سوی پارس رهسپار شد. در محل دربند پارس که از کهکیلویه آغاز می‌شد و ظاهراً همان تنگ «تکاب» است سردار دلیری به نام «آریوبرزن» (ariobarzan) با25 هزار سپاه منتظر اسکندر بود آن معبر دیوار و دروازه‌های محکم داشت. پارس‌ها سنگ‌ها را از بالای کوه می‌غلتانیدند و سپاهیان مقدونی را در زیر آن خورد می‌کردند و برایشان از بالا باران تیر می‌باریدند و یا با فلاخن آن‌ها را از پای در می‌آوردند. اسکندر که در این گذرگاه غافلگیر شده بود نزدیک‌بود که خود را ببازد ولی چون مردی با اراده بود فوراً بر اعصاب خود مسلط شد. ولی یک نفر چوپان یک راه بی‌راهه را که کمرکش کوه عبور می‌کرد به اسکندر نشان داد و سپاهیان یونانی در دربند فارس، قوای آریوبرزن که مرکب از یک هزار تن سواره و پنج هزار پیاده بودند محاصره کردند و آریو برزن از دو طرف می جنگید. آن‌ها تا آخرین نفر جنگیدند تا اسکندر نتواند به پرسپولیس برسد. بعد از آن که همه در راه میهن جان دادند، سپاهیان اسکندر راهی پارسه شدند.

  امتیاز: 0.00