دلم می خواد که شعر بعدی رو هم خودم بنویسم. آخه می دونید حیفم اومد که حرف(ت) بیاد ولی شعر دیگه ای نوشته بشه .
تو به من خندیدی
و نمی دانستی من به چه دلهره
از باغچه همسایه سیب را دزدیدم.
باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید.
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک.
و تو رفتی و هنوز
سالهاست در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان میدهد آزارم.
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت!!؟
این هم حکایت ما و شبکه ی رشد!:
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
یک پیشنهاد:
هرکس تنها یک بیت یا یک قطعه شعر بنویسد .آخر ناسلامتی مشاعره هم برای خودش مقرراتی دارد. این جوری دیگر تشتت اشعار ارسالی پیش نمی آید. با تشکر از شرکت کنندگان محترم.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
از اونجایی که همه رفتن مسافرت و هیچکی به هیچکیه. کسی هم نیست که گیر بده هرکس یه بار باید شرکت کنه یا چرا شعرهاتون تو حال و هوای ناامیدیه ما هم هر کاری دلمون خواست می کنیم .
اخطار می دم اگر کسی شعر ننویسه خودم یه تنه همه رو می نویسم.
راه من پیداست
پای من خسته ست
پهلوانی خسته را مانم که می گوید سرود کهنه فتحی قدیمی را با تن بشکسته اش
تنها
زخم پر دردی به جا مانده است از شمشیر
و درد جانگدازی از خشم
اشک می جوشاندش در چشم خونین
داستان درد
خشم خونین اشک می خشکاندش در چشم
در شب بی صبح خود تنهاست
از درون بر خود خمیده در بیابانی که بر هر سو خوف نهاده دام
دردناک و خشمناک از رنج و زخم و نخوت خود فریاد می زند
در تمام شب چراغی نیست
در تمام دشت نیست یک فریاد
ای خداوندان ظلمت شاد
از بهشت گندتان مارا
جاودانه بی نصیبی باد
باد تا فانوس شیطان را بر آویزیم
در رواق هر شکنجه گاه این فردوس ظلم آیین
باد تا شبهای افسون مایه تان را من
به فروغ صد هزاران افتاب جاودانه تر کنم نفرین
می دونید آدم وقتی این شعرو می خونه می ترسه . حال و هواش ترسناکه.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
توای دلبر که پرسی حال مارا،
که می گوید که یاد آشنا کن؟
مرادرمانده حسرت چه خواهی؟
که می گوید که دردم را دوا کن؟
...
نمی دیدی دلم دیوانه تست؟
نپرسیدی چرا حال دلم را؟
به درگاه تو زاری ها نکردم؟
چرا پس حل نکردی مشکلم را؟
ترا «پیوند روح وجان» نخواندم؟
تو پیوند «دل وجانم» نبودی؟
چرا از دام آزادم نکردی؟
چرا درفکر درمانم نبودی؟
نمی دیدی که بعد از آن همه رنج
دل من تاب تنهایی ندارد؟
نمی خواندی مگر در داستان ها
«دل عاشق شکیبایی ندارد»؟
...
ترا چون گل نوازش ها نکردم؟
«خریدار تو ونازت» نبودم؟
تو «تنها همزبان من » نبودی؟
من از جان محرم رازت نبودم؟
نمی لرزید سرتا پایم از شوق؟
چو یک دم در کنارت می نشستم؟
نمی گفتم به آن چشمان زیبا
«تو زیبایی ومن زیبا پرستم»؟
در آن مهتاب شب های بهاری
که می کردی به روی من تبسم
نگه را بود پروای تماشا؟
زبان را بود یارای تکلم؟
...نمی گفتم ترا با بی قراری :
ببین دل را که از هجران چه دیده؟
ننالیدم در آغوشتع که ای ماه
ببین جان را چه محنت ها کشیده؟
چه می پنداشتی پولاد بودم؟
تنم رویین وجانم آهنین بود؟
اگر هم آهنم پنداشتی باز
سزای آن محبت ها نه این بود!
....
که گوید یاد کن بیمار خود را؟
که گوید باخبر از حال من باش؟
اگریارم نئی حالم چه پرسی؟
وگریار منی پس مال من باش!
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
تو خیال کردی که دنیا مال توست ؟
ور نه پنداری که هر ساعت اجاره دار توست ؟
هر چه خوردی مال مور است هر چه بردی مال گور
هر چه مانده مال وارث هر چه کردی مال توست
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
تنهایی می آید
و می نشیند
و ساعت هایم را می بلعد
چنان با احتیاط
که حتی ثانیه ای
از گوشه دهانش
پایین نمی افتد !
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
ناشناس
در : یکشنبه 02 مرداد 1384 [07:14 ]
> مشاعره
در اتاقی که به اندازه ی یک تنهایی است
دل من
که به اندازه ی یک عشق است
به بهانه های ساده ی خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گل ها در گلدان
به نهالی که تو در باغچه ی خانه مان کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازه ی یک پنجره می خوانند.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
امان از دست آدمای مردم آزار و مشاعره کسادکنکه خودشون رو ناشناس جا می زنند
ژاله بر لاله چو خال دلبران در دلربایی
نرگس و سنبل چو چشم و زلفشان در دلستانی
و آن بنفشه بین پریشان کرده آن زلف معطر
کرده دلها را پریشان همچو زلفین فلانی
زین سبب بنگر سر خجلت به زیر افکنده گوید :
من کجا و طره مشکین و پرچین فلانی؟
خدا امام خمینی ( ره ) رو بیامرزد که این شعر رو گفته اند.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
ناشناس
در : دوشنبه 17 مرداد 1384 [15:09 ]
> >> >>مشاعره
> محمود احمدی:
> من با ث جواب می دهم:
>
> ثواب روزه و حج قبول آنکس برد
>
> که خاک میکده عشق را زیارت کرد
>
>یک ناشناس
دوست دارم ودانم که تویی دشمن جانم
ازچه بادشمن جانم شده ام دوست ندانم
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
ناشناس
در : دوشنبه 17 مرداد 1384 [15:09 ]
> >> مشاعره
> حمیده کاشیان:
> به فروغ صد هزاران افتاب جاودانه تر کنم نفرین >
> ن :
> نه در مسجد گذارندم ،که مستی
> نه در میخانه ،کاین خمار خام است
>
> ------------------------------------------
>ت:
>تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
>که پس از مرگ تو راشمع مزاری باشند
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
ناشناس
در : دوشنبه 17 مرداد 1384 [15:09 ]
> مشاعره
>یک ناشناس
>دیوی به مذهب فرمانبران عشق خطاست
>خدا یکی و محبت یکی و یار یکی
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
ناشناس
در : دوشنبه 17 مرداد 1384 [15:09 ]
> > >>مشاعره
> ناشناس:
> > مهدیار نوید:
>
> با سلام
>
> اما آدم که مدتی نباشد و
> از قافله عقب مانده باشد و
> حرص بخورد که کلی شعر را نخوانده و
> کلی اذیت می توانسته و نکرده ،
>
> پس باید یک کاری بکند که حال بدهد
>
> درد ما را نیست درمان الغیاث
> هجر ما را نیست پایان الغیاث
>
>
> و اگر این شعر سخت است و ....
>
> ( و البته مسؤول انجمن نشنیده بگیرد و
> به رویش نیاورد که بلد است و ..... )
>
> در رحمت است به روی ما بسته
> زین همه رنج و زحمت و اژ
>
> و البته اشتباه چاپی نیست و آخرش ژژژژژژژژژژ است .
>اقای مهدیار نوید
>شعر اولتان اصلا سخت نبود. جوابش این است.
>ثمری گر نکند آه فغان خواهم کرد
>اثری گر نکند ناله دعا خواهم کرد .
>از طرف یک دختر که با هوشتر از شماست
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
ناشناس
در : دوشنبه 17 مرداد 1384 [16:47 ]
> >>مشاعره
> مهدیار نوید:
> زمانی که من این شعر را نوشتم شعر خانم یاری فعال نشده بود!
>
> این هم با ت:
>
> تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
> که شادی جهانگیری غم لشکر نمی ارزد
>
> آقای مهدیار نوید
>این هم با د
>دشمن دوست نما رانتوان کرد علاج
>شاخه را مرغ چه داند که قفس خواهد شد
>بازهم از طرف دختری که باهوشتر از شماست.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
ناشناس
در : دوشنبه 17 مرداد 1384 [16:47 ]
> > >> مشاعره
> ناشناس:
> > حمیده کاشیان:
> > به فروغ صد هزاران افتاب جاودانه تر کنم نفرین > >
> > ن :
> > نه در مسجد گذارندم ،که مستی
> > نه در میخانه ،کاین خمار خام است
> >
> > ------------------------------------------
> >ت:
>
> >تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
>
> >که پس از مرگ تو راشمع مزاری باشند
>
>
>
> دشنام خلق را ندهم جز دعا جواب
>ابرم که تلخ گیرم و شیرین عوض دهم
>از طرف یک دختر مثل خودت به نام فهیمه
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
ناشناس
در : سه شنبه 18 مرداد 1384 [05:06 ]
> > >> >>مشاعره
> ناشناس:
> > محمود احمدی:
> > من با ث جواب می دهم:
> >
> > ثواب روزه و حج قبول آنکس برد
> >
> > که خاک میکده عشق را زیارت کرد
> >
> >یک ناشناس
>
> دوستت دارم ودانم که تویی دشمن جانم
>
> ازچه بادشمن جانم شده ام دوست ندانم
>
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
ناشناس
در : سه شنبه 18 مرداد 1384 [05:06 ]
> مشاعره
>با هر کمال اندکی آشفتگی خوش است
>هر چند عقل کل شده ای بی جنون مباش
>
>
>
>من منتظر جواب هستم
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
ناشناس
در : سه شنبه 18 مرداد 1384 [05:06 ]
> > مشاعره
> سلیمه_مقصودلو:
> این هم حکایت ما و شبکه ی رشد!:
> ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
> به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
>
> یک پیشنهاد:
> هرکس تنها یک بیت یا یک قطعه شعر بنویسد .آخر ناسلامتی مشاعره هم برای خودش مقرراتی دارد. این جوری دیگر تشتت اشعار ارسالی پیش نمی آید. با تشکر از شرکت کنندگان محترم.
>فهیمه:
>روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
>فریاد شوق از سر هر کوی و بام خواست
>
>
>این هم برای خواهشی که کردی.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
ناشناس
در : یکشنبه 30 مرداد 1384 [16:55 ]
Re: مشاعره
در انتظار رویش ما و امیدواری در عشوه وصالش ما و خیال و خوابی (:twistedtexttext:)
امتیاز: 0.00
وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامهريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!